تعاريف
اگر قرار باشد مفاهيم نقشهاي ارتباطي، حساسيتپذيري تجربي، تعميم و ساخت نظريه را ايفا كنند، بايد واضح، دقيق و مورد پذيرش همگان باشند.
مشكل زبان روزمره اين است كه اغلب مبهم، دوپهلو و غيردقيق است.
مفاهيمي همچون «قدرت»، «ديوانسالاري» و «رضايت» در بين افراد گوناگون معاني متفاوت دارند و در بافتهاي مختلف كلامي براي مشخص كردن چيزهاي متفاوتي به كار ميروند.
اين موضوع در ارتباط روزمره معمولاً مشكلات عمدهاي ايجاد نميكند. اما علم با زبان مبهم و غيردقيق پيشرفت نميكند.
به علت نياز به دقت، هر نظام علمي ضرورتاً با واژگان خود مرتبط است.
دانشمندان علوم اجتماعي سعي كردهاند تا مجموعه دقيق و آشكاري از مفاهيم (انتزاعات) براي موضوعهاي عيني خود به كار گيرند.
عوامل موضوع مورد بحث كه به طور تجربي مورد اندازهگيري قرار ميگيرند متغير ناميده ميشوند.
اگرچه در اين فرايند بسياري مفاهيم، ابداع، استفاده، پالايش و كنار گذاشته ميشوند، اما بسياري از مفاهيم هنوز مبهم و متناقض باقي ماندهاند و اين امر نبايد شگفتانگيز باشد.
دانشمندان علوم اجتماعي با مسئله دشوار تمايز مفاهيمي مواجهند كه مشتركاً مردم به كار ميبرند و دانشمندان نيز درصددند همان مفاهيم را مطالعه كنند.
اما با پيشرفت علوم اجتماعي دايره اصطلاحات اين علوم نيز گسترش خواهد يافت.
دقت و صراحت در كاربرد مفاهيم با تعاريف حاصل ميشود.
دو نوع مهم تعاريف در پژوهشهاي علوم اجتماعي عبارتند از: تعاريف مفهومي و عملياتي.
تفاوت اين دو مهم است چرا كه به دانشمندان كمك ميكنند تصميم بگيرند تا چگونه متغيرها اندازهگيري شوند.
تعاريف مفهومي
تعاريفي كه مفاهيم را با استفاده از ديگر مفاهيم توصيف ميكنند تعاريف مفهومي ناميده ميشوند.
تعاريفي كه از مفاهيم ديگري براي توصيف بعضي از مفاهيم استفاده ميكنند. پژوهشگران همچنين از اصطلاحات اوليه كه حقيقي و قابل تعريف هستند با كمك مفاهيم ديگر يا اصطلاحات اشتقاقي كه خود با استفاده از اصطلاحات اوليه ساخته شدهاند در تعاريف مفهومي مورد استفاده قرار ميدهند.
در موارد معيني اينها به عنوان متغيرهاي فرايند پژوهش مورد استفاده قرار ميگيرند. مثلاً، «قدرت» از نظر مفهومي اين گونه تعريف ميشود: توانايي شخصي (مثلاً يك فرد، گروه يا ايالت) براي واداشتن شخصي ديگر براي انجام دادن بعضي اعمال كه شخص اول نميتواند انجام دهد.
مثال ديگر:
مفهوم «محروميت نسبي» به معناي تفاوت بين «ميزان توقعات» و «ميزان تواناييها» تعريف ميشود، «ميزان توقعات» به نوبه خود به معناي كالاها و وضع زندگي است كه مردم اعتقاد دارند، استحقاق آن را دارند و «ميزان تواناييها» به معناي كالاها و وضعي است كه مردم فكر ميكنند توانايي به دست آوردن و حفظ آن را دارند.
در اين مثال متغيرهاي ميزان توقعات و ميزان تواناييها خود مفهوم هستند ما نميتوانيم ميزان توقعات را حس كنيم، فقط ميتوانيم آنها را از طريق فرايندهاي تعقلي مجرد ادراك كنيم.
در اين فرايند تعدادي از مفاهيم براي تعريف مفاهيمي ديگر مورد استفاده قرار مي گيرد، اما فرايند تعريف امكان دارد در همينجا متوقف نگردد. مثلاً «محروميت نسبي» به عنوان يك نظريه به پرسش «تواناييها، توقعات و ادراكها چيست»، پاسخ نميدهد. اين مفاهيم وضوح بيشتري ميطلبد.
مثلاً، «توقعات» مجموعهاي از هنجارهاي محيط اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي را بدون واسطه دربر ميگيرد.
اما منظور از «هنجارها»، «بيواسطه»، «اجتماعي»، «فرهنگي»، «اقتصادي» و «سياسي» چيست؟
اين مفاهيم را هنوز ميتوان با مفاهيم ديگر به همين ترتيب تعريف كرد.
در مرحلهاي از فرايند تعريف، با مفاهيمي مواجه ميشويم كه نميتوان آنها را با مفاهيم ديگر تعريف كرد.
اين مفاهيم اصطلاحات اوليه يا بديهي ناميده ميشوند.
مثلاً، رنگها، صداها، بوها، و مزهها اصطلاحات اوليهاند.
آنها واضحاند و معمولاً از طريق مثالهاي تجربي ساده و روشن درك ميشوند.
هم دانشمندان و هم افراد عادي بر معناي آن توافق دارند، اين خود باعث سهولت ارتباط بين محققين و مشكلات برنامهريزي پژوهش و نيز يافتههاي آن ميشود.
مثلاً دانشمندي به يك رفتار واقعي اجتماعي اشاره كرده و آن را «رأيدادن» تعريف ميكند.
واژه «رأيدادن» نشانگر مجموعهاي از رفتارهاي قابل مشاهده است كه به سادگي قابل توصيف و بهرهبرداري است كه شامل مراحل مختلفي نظير (حركت به سمت صندوق رأي) ميباشد گرچه نيازي به چنين تعريفي ندارد.
به اين ترتيب «رأيدادن» در ارائه نظريه و پژوهش واژهاي ابتدايي محسوب ميشود.
تعاريف مفهومي شامل اصطلاحات اوليه و اصطلاحات اشتقاقياند.
اصطلاحات اشتقاقي آنهايياند كه با اصطلاحات اوليه تعريف ميشودند.
بنابراين با اصطلاحات اوليهاي مانند «فرد»، «ارتباط متقابل»، «دو يا بيشتر» و «به طور منظم» ميتوانيم «گروه» (اصطلاحهاي اشتقاقي) را به اين صورت كه دو يا چند فرد كه به طور منظم با هم ارتباط متقابل دارند تعريف نماييم.
امتياز اصلي اصطلاحات اشتقاقي در اين است كه ميتوان توسط آنها به راحتي و به طور موثر به پديدههاي پيچيده اشاره كرد.
مشهود است كه اصطلاحات اشتقاقي آسانتر مورد استفاده قرار ميگيرند تا اصطلاحات اوليه.
تصور كنيد كه چقدر مشكل است كه مداوماً اصطلاحات اوليه را كه تعريف گروه را تشكيل ميدهند تكرار كنيم.
در نهايت، تعاريف مفهومي نه درستاند و نه نادرست.
همانگونه كه پيشتر خاطرنشان شد، مفاهيم نمادهايياند كه امكان برقراري ارتباط را آسان ميكنند.
تعاريف مفهومي يا براي ارتباط و پژوهش مفيدند يا نيستند.
در واقع، ميتوان يك تعريف را با اين پرسش كه آيا تعريف ثبات دارد، مورد نقد قرار داد، اما هيچ انتقادي بر درستي يك تعريف مفهومي وجود ندارد.
تعاريف مفهومي كه موجب آساني ارتباط ميشوند، در ويژگيهاي اصلي زير مشتركاند:
1. تعريف بايد خصوصيات و كيفيات مربوط به خود را دربر گيرد، بايد شامل همه مواردي كه آن ويژگيها را دارند باشد و موارد غير مرتبط آن را دربر نگيرد.
2. تعريف بايد با كلمات ديگري به جز خود آن مفهوم تعريف شود، مثلاً، تعريف «ديوانسالاري» به عنوان سازماني كه كيفيات ديوانسالارانه دارد يا «قدرت» كيفيتي است كه با شركت مردم قدرتمند به وجود آمده، ارتباط را آسان نميكند.
3. تعريف مثبت بر تعريف منفي رحجان دارد. تعريف «هوش» به عنوان صفتي كه فاقد رنگ و وزن است، كمك چنداني براي درك آن نميكند، زيرا بسياري از پديدهها چنين صفاتي دارند. تعاريف مثبت به وضوح به نگرشهايي براي مفاهيمي كه قرار است تعريفي ارائه دهند اشاره دارند كه بسيار شاخص و منحصر به فرد است.
4. تعريف بايد با استفاده از اصطلاحات روشن بيان شود. اصطلاحي همانند «محافظهكاري» معاني مختلفي براي افراد مختلف دارد. اين اصطلاح نبايد براي تعريف استفاده شود، مگر آنكه در مورد معناي آن توافق وجود داشته باشد.
تعاريف عملياتي
تعريف عملياتي شامل فرايندهايي است كه پژوهشگر جهت تثبيت موجوديت پديدهاي از طريق مفهوم دنبال ميكند. هنگامي كه پديدهاي قابل مشاهده مستقيم نباشد، دانشمندان از تعاريف عملياتي استفاده ميكنند.
اغلب ويژگيهاي تجربي يا حوادثي كه با مفاهيم عرضه ميشوند، مستقيماً به مشاهده در نميآيند. مثلاً مفاهيم «قدرت»، «محروميت نسبي»، «هوش» و «رضايت» و به طور كلي هر صفت غيررفتاري (از قبيل ادراكات، ارزشها و گرايشها) را نميتوان به طور مستقيم مشاهده كرد.
در اين قبيل موارد، وجود تجربي يك مفهوم بايد استنباط گردد.
اين نوع استنتاجها از طريق تعاريف عملياتي به دست ميآيد.
تعاريف عملياتي مرجع تجربي براي مفاهيم فراهم ميآورند.
تعاريف عملياتي پلي ميان سطوح نظري ـ مفهومي، تجربي ـ مشاهدهاي ميباشد.
اين تعريف عملياتي مجموعهاي از روشهاست كه فعاليتهاي لازم براي ايجاد تجربي وجود يا درجهاي از وجود يك پديده توصيف شده با مفهوم را توصيف ميكند.
اين گونه فعاليت به معاني مفاهيم عينيت ميبخشند؛ تعاريف عملياتي روشهاي اندازهگيري را پيميريزند كه معيارهاي كاربرد تجربي مفاهيم را فراهم ميآورند.
بنابراين تعاريف عملياتي همانند پلي سطوح نظري ـ مفهومي و مشاهدهاي ـ تجربي را به هم مرتبط ميكند. اين نوع تعاريف عملياتي(چه بايد كرد و چه بايد مشاهده كرد) را براي آوردن پديده تعريف شده به محدوده تجربه پژوهشگر لازم است را معين ميكنند.
دانشمندان از طريق تخصيص فرايندهاي اندازهگيري كه لازمه شاخصهاي تجربي است به مفاهيمي كه به طور مستقيم ويژگي قابل مشاهدهاي ندارند معناي واقعي ميبخشند.
بنابراين تعاريف عملياتي، تثبيت موجوديت آن مفاهيم را ممكن ميسازند.
ايده تعاريف عملياتي را مكتب فكري عمل گرايي از طريق بررسي كارهاي فيزيكداني به نام پي. دبليو. بريجمن توسعه داد.
ايده اصلي او اين است كه معني هر مفهوم علمي بايد با استفاده از عملياتي كه معياري خاص براي كاربردش را ميآزمايد مشخص شود.
معناي يك مفهوم، به طور كامل و منحصراً در تعريف عملياتي بيان ميگردد.
بريجمن توضيح ميدهد:
مفهوم طول وقتي ثابت است كه وسيله اندازهگيري آن ثابت باشد. مفهوم طول شامل همان مقداري است كه با كاربرد طول مشخص ميشود، نه چيزي بيشتر از آن. به طور كلي هر مفهوم بيشتر از مجموعه عملياتهاي آن معنا نميدهد. يك مفهوم معادل و هممعناي مجموعه عمليات متناظر آن است.[
بنابراين تعريف عملياتي «طول» روشي شامل استفاده از خطكش را براي تعيين فاصله بين دو نقطه مشخص ميكند. تعريف عملياتي «وزن» نحوه تعيين وزن با استفاده از ابزاري مناسب مثل ترازوست.
به همين ترتيب، اصطلاح «سختتر» را هنگامي كه مثلاً براي موادمعدني به كار ميرود به طريق عملياتي به اين ترتيب ميتوان توصيف كرد: «براي تعيين اينكه ماده معدني 1m سختتر از ماده معدني 2m است، لبه تيز 1m را بر سطح 2m ميكشيم (عمليات آزمون) ؛ اگر خراشي ايجاد شود، ميگوييم 1m از 2 mسختتر است (نتيجه ويژه آزمون).
تعريف عملياتي هوش ميتواند شامل اجراي آزمون ويژهاي باشد. نتايج آزمون، پاسخهاي افراد آزمايششده يا خلاصهاي كمّي از پاسخهاي آنان است.
سطوح سنجش
متغيرها در چهار سطح مورد سنجش قرارمي گيرند و برحسب اين سطوح، چهار نوع مقياس زير را مي توان ازهم تميز داد.
مقياس اسمي، مقياس ترتيبي، مقياس فاصله اي، مقياس نسبي.
1. سطح اسمي: سطح اسمي پائين ترين سطح اندازه گيري است كه طي آن بود يا نبود يك صفت موردسنجش قرارمي گيرد. متغيرهايي كه در اين سطح بررسي مي شوند، يا دو ارزشي (دو وجهي) هستند؛ مانند، زن بودن يا مرد بودن ؛يا چند ارزشي هستند؛ مانند رشته هاي تحصيلي، - جامعه شناسي، جغرافيا، شيمي و ...
2. سطح ترتيبي: اين سطح كمي پيشرفته تر از سطح اسمي است؛ علاوه بر دارا بودن يا دارا نبودن يك صفت مي توان ترتيب آنها را نيز از لحاظ شدت و ضعف نسبي تعيين نمود. اشكال عمدة اين سطح معلوم نبودن فاصله ميان طبقات است.
مثال:طبقه بندي افرادبرحسب ميزان فعاليت دردرس خواندن.
داراي فعاليت كم داراي فعاليت متوسط بسيارفعال
دراين جا معلوم نيست كه فاصلة بين فعاليت كم با متوسط مساوی فعاليت متوسط تا زياد است، کمتر است يا بيشتر.
3. سطح فاصله اي: اين سطح از سطوح قبلي، پيشرفته تراست. در اين سطح علاوه بر دارا بودن يا دارا نبودن، شدت و ضعف طبقات، مي توان سنجيد كه يك صفت را چقدر بيشتر يا كمتر از شخص ديگري دارا است.
مثال: معدلي ر ادر نظر مي گيريم؛
19 18 17 15 17 12 75/11 11
4. سطح نسبي: سطح نسبي دقيق ترين سطح اندازه گيري است كه علاوه بر داشتن ويژگي هاي سطوح قبلي مبناي اندازه گيري آن صفر مطلق است. اين نوع اندازه گيري در واقع نوعي از مقياس فاصله اي است كه تنها تفاوت آن با سطح فاصله اي در اين است كه مبدأ سنجش صفر است.
50000 40000 30000 20000 10000 0
شاخص سازي
به فرايند تعيين نمودهاي عيني قابل بررسي تجربي و قابل اندازه گيري مفاهيم انتزاعي، شاخص سازي مي گويند.
شاخص سازي يعني تبديل کردن مفاهيم به عدد . شاخص آن چيزي است که قابل مشاهده است.
به عبارتي شاخص سازي يعني پيدا کردن ما به ازاء آن متغير در جهان واقعي و دنياي قابل مشاهده.
شاخص هاي مفاهيم بايد متناسب با ارزش هاي خاص جامعةآماري باشند و نيز بايد شرايط مكاني و زماني خاص مورد توجه قرار گرفته و رابطة مستقيم با واژه هاي مورد مطالعه داشته باشند.
برخي مفاهيم را مي توان بطور مستقيم شاخص سازي كرد، مثل، مفهوم موفقيت آموزشي كه با شاخص معدل درسي قابل عيني كردن است، ولي برخي مفاهيم پيچيده بوده و نمي توان بطور مستقيم آنها را شاخص سازي كرد.
در اينجا محقق ابتدا دست به تعيين بعد مي زند (بعدسازي)، سپس، بر اساس ابعاد مفهوم، شاخص سازي را انجام مي دهد.
شاخص ها، نشانه ها و نمودهاي قابل اندازه گيري ابعاد مفهوم را معين مي سازند.
مثال : پايگاه اجتماعي
بعد1: درآمد شاخص : 1هزارتومان، 2هزارتومان، …و n هزارتومان
بعد 2: تحصيلات شاخص : بيسواد ، پنجم ابتدائي ، سيكل ، ديپلم وفوق ديپلم ،كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكترا
بدين ترتيب محقق از طريق تعريف عملي متغيرها وارد دنياي عينيت ها مي شود.
نکته:
مشاهده صرفا مشاهده با چشم نيست بلکه اثر آن است يعني درک وجود يک چيز با عقل و حس و درک.
شاخص آخرين مرحله مواجهه با واقعيت است .
تمرين:
مفهوم مشارکت را شاخص سازي کنيد .
مرحله 1) مشخص کنيد که سازه است يا متغير
استدلال :چون بعد دارد پس سازه است .
مرحله 2) ابعاد آن را مشخص مي کنيم
توجه :بين ابعاد رابطه بزرگتر ،کوچکتري وجود ندارد . ابعاد قابل تقليل و تغيير به هم نيستند .
ابعاد مشارکت :سياسي ،اقتصادي ،فرهنگي ،اجتماعي
مرحله 3) براي ابعاد شاخص مشخص مي کنيم .
مشارکت سياسي = شرکت در انتخابات
مشارکت اقتصادي = براي ساختن مدرسه، مسجد و... پول پرداخت کردن
مشارکت فرهنگي = شرکت در هيئت مذهبي
مشارکت اجتماعي = در روستا قرار است ماشين شهرداري زباله جمع کند.
عده اي همکاري مي کنند، عده اي نه
۴ نظر:
سلام سید جان
من داشنجوی کارشناسی ارشد مدیریت هستم و پایان نامه خودم رو تو سازمان توبوسرانی اصفهان برداشتم . در مورد برنامه ریزی استراتژیک هستش . الان روی شاخص ها دارم کار میکنم برای تحقق اعداف .متن شما رو خوندم واقعا" عالی بود کمک کرد . می خواستم از کمک شما هم استفاده کنم . البته مشاورین و راهنما دارم اما میخواستم اطلاعات بیشتر و دقیقتری بدست بیارم چون موضوع وسیعی انتخاب کردم برای پایان نامه . من اهداف رو واستون می نوسیم و اگه میشه شما هم به ذعم خودتون واسشون شاخص تعریف کنید .
ارتقاء فرهنگ حمل و نقل عمومی
ارتقاء و بهبود کیفیت خدمات اتوبوسرانی در سطح شهر
بهبود و توسعه زیر ساخت های اتوبوسرانی
افزایش ایمنی و کاهش زیان سفر در سفرهای اتوبوسرانی
بهبود سیستم مدیریت و استفاده بهینه از منابع
کاهش آلودگی های زیست محیطی
ممنون میشم که به ایمیلم ارسال کنین یا اینکه تو وبلاگم قید کنید . خوشحال میشم که بیشت ربا شما آشنا شم .
avazebaran.coo.ir
avazebaran_ma@yahoo.com
سلام،بنده جامعه شناسی خوانده ام مطالب ارزندهای ارانه کرده اید . بنابراین نیاز مبرم به منابعی که شما از آن شاخص سازی کرده اید دارم لطفا بزرگ گواری کنید و به این آدرس ارسال نمایید .به امید جبران www.ghalani_n@yahoo.com
سلام بر شما / من واقعا از مطلب شما استفاده کردم /پایان نامه من یک بررسی تطبیقی در سیاست خارجی است و بنابراین به مفهوم سازی و شاخص سازی نیاز فراوان دارم /خواستم اگر اشکالی نداشته باشد از راهنمایی شما در این زمینه بیشتر استفاده کنم .لطفا اگر موافق هستید ایمیل بزنید.darabi79@yahoo.com
سلام مطلب جالبی بود ممنون
ارسال یک نظر